الینا خانمالینا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات من وبابایی ودخترقشنگمون

خدایا شکر

فرشته کوچک فرداهای من، امید زندگی من و پدر، این روزها قشنگترین و بهترین روزهای زندگیمان در کنار تو در گذر زمان است. چقدر این روزها خوشحالم ، خوشحالم به خاطر عشق و آرامشی که خداوند مهربان بر ما عطا کرد، خدای بزرگم من هر روز امیدوارتر از روز قبلم و تو هر روز مهربانتر... مهربانیت را حد ومرزی نیست ، چرا که تو خداوند بزرگ و بی همتایی، خدای مهربان به خاطر عطاکردن زیباترین خلقت هستیت دخترم پاره تنم از تو هزاران بار سپاسگزارم...   ...
7 بهمن 1392

یه شعر واسه الینا جونم

اینم یه شعر خوشمل برای دختر مامان دخترم ای شیرین تر از شهد عسل دخترم صد شعر نو یکصد غزل دخترم زیباترین رنگین کمان آفتاب روشن این آسمان دخترم یک عالمه مهر و وفا برترین پیمانه جود و سخا دخترم گلدان گلهای بهار دانه ی یاقوت زیبای بهار دخترم بر درد بی درمان شفا یک ملک در ظاهری انسان نما دخترم الماس انگشتر نشین شاهکاری نیست زیبا تر از این   ...
6 بهمن 1392

خوش امدی به زندگی ما(تولد الینا جونم)

امدی نفسم بلاخره امدی گلم خدارو صد هزار مرتبه شکر سالم سلامت امدی 4 دی ساعت 10.30 تو فرشته اسمونی من زمینی شدی روز تولدت مصادف شد با تولد حضرت مسیح  خوشحالم که بلاخره صورت قشنگ وماهتو  دیدم بهترین لحظه زندگی من بود تو ثمره عشق من وبابایی فدات بشم که کپی بابا امیر شدی اخه دخملی فدای اون لبات قربون اون لپ های نازت بشم.    بذار خانم خانما از روز زایمانم برات تعریف کنم. شب روزی که تو میخواستی به دنیا بیای شام خونه مامان نسیم بودیم که جات خالی عشقم کلی ام شام خوردم شایدم تو خیلی گرسنه بودی و میدونستی این اخرین شامی هست که توی دل مامان میخوری رگ پام گرفته بود و اصلا  نمیتونستم راه برم درد عجیبی توی لگنم حس میکردم...
6 بهمن 1392

هشت ماه شدی عزیز دل مامان

نفسم من باورم نمیشه که داری روز به روز واسه خودت خانم تر میشی هشت ماهه که واسه خودت توی دلم جا خوش کردی جوجو من نمی دونی چه لگدای به مامان میزنی واقعا محکم منو میزنی و جالب اینه که بابا امیرت هی ذوق میکنه میگه دخترم قویه دیگه خاخومشله داریم نزدیک میشیم به لحظه دیدارهمش یه ماهه دیگه مونده تا بیای بغل مامان من اون چشمای نازت وببینم با دستام بدن قشنگت و لمس کنم   نه ماهه شدی نفسم  خدارو شکر خیلی خوشحالم که نه ماه رو بلاخره پشت سر گذاشیم  الینای من همه وجودم عروسک کوچولوی  من اگه بدونی چقدر دوست دارم صورت ماهتو ببینم دیگه چیزی نمونده تا بیای توی بغلم بی صبرانه منتظرتم بیا که دیگه د...
6 بهمن 1392